۱۳۸۸ شهریور ۲۶, پنجشنبه

جمعه سبز ابراهيمي؛روز ايران است!بابک داد

جمعه سبز ابراهيمي؛روز ايران است!/ديكتاتور ادعاي خدايي دارد! بت شكنان بيائيد!/بابك داد/ به قديمي هايي كه هنوز معتقدند امام گفته حفظ نظام از اوجب واجبات است، بگوييد اين نظام ديگر هيچ نشاني از آن جمهوري اسلامي ندارد و برايشان شرح دهيد كه حالا «نظام»؛ يك ديكتاتوري فرعوني و نمرودي است كه علاجش فقط سقوط است و بس! چاره تمام آزمندان قدرت طلب كه كاخ رؤياهاي حقيرشان را بر جنازه مردم بنا كرده اند، از فرعون تا هيتلر و صدام سقوطي هولناك بوده و هست. هرگاه پاي"حرص عريان" و "طمع زننده" قدرتمنداني مثل صدام يا آقاي خامنه اي وسط مي آيد و هنگامي كه عطش امثال آنها براي تصاحب "قدرت فوق مطلقه" و "حكمراني خداگونه" از پرده بيرون مي افتد، هر انسان موحد و يكتاپرستي هوس كافري اين خدايان زميني را مي كند، آنچنان كه هوس كفرش در دل ملت ايران هم افتاده و عاقبت به خروش و طغيان بر آمده ايم! سالياني مي شد كه من هم مثل تويي كه خواننده اين سطرهائي، آرزو داشتم"بنده نافرمان" اين خداي خودخوانده مستكبر و متفرعن باشم! اما دست و پاي همه ما به زندگي نه، به توهم زندگي بند بود و خوف داشتيم كافريش دامان معاش نيم بند و سرنوشت خانواده بيگناهمان را بگيرد! آقاي خامنه اي، خداي ناعادل و جباري است و سربازانش هم گروگانگير و متجاوز و حقيرند! حتما" شنيده ايد كه ساعتي پس از صدور بيانيه مهم آيت الله العظمي منتظري خطاب به علماي اسلام، نوه هاي اين مرجع آزاده را به گروگان گرفته اند و موج دستگيري (گروگانگيري) اعضاي فعال يا غيرفعال خانواده سياسيون به راه افتاده ! اما حالا زمانه سكوت در برابر جباران نيست. آقاي خامنه اي خداي ناداني است زيرا نصيحت ناپذير است و حتي دوستان مشفق و دلسوزان و پايه گذاران جمهوري اسلامي را هم به جرم خيرخواهي براي آرمانهاي انقلاب و امام عقوبت مي كند، به زندان مي برد و حذف مي كند! او نادانترين كسي است كه داعيه خدايي كرده وگرنه دانسته و ندانسته عمر حكومت خود را كه ميراث همان انقلاب بود، با سركوب ياوران انقلاب ٥٧، يعني مردم كوچه و بازار كوتاه نمي كرد! سالها بود هرچقدر داعيه خداوندگاري و حرص قدرت طلبي در رفتار و گفتار آقاي خامنه اي بيشتر نمايان مي شد، وسوسه هاي شيطاني(!) امثال تو و من هم براي عصيان عليه اين خداي تازه بيشتر مي شد و از صميم قلب مي خواستيم اين افتخار زودتر نصيبمان شود كه "بنده طاغي و عصيانگر" اين خداوندگار خودخوانده باشيم. مي دانم كه ديگران هم بارها همين آرزو را داشته و هوس كرده اند كه به سوي اين خداي تازه "غزل كفر" بخوانند و بر تنديس اين شيطان مجسم خونريز، ريگي بياندازند و "رمي جمره"اش نصيبشان بشود! هنگامي كه تشنگي معظم له(!) را براي شنيدن تملق و چاپلوسي بندگانش مي بينيم،يا اداي جباريت مضحك او از جباريت و اقتدار الهي را مشاهده مي كنيم، آن هوس دوباره در من و شما زنده مي شود كه اين بت را بشكنيم و كفرش بگوئيم. مي دانم كه ما بي شماريم و اين بت شكني، احساسي شخصي نيست و آرزو و آمال همه ماست، چون همه ما از شرك بيزاريم و پرستش "خداي زميني" را شرك مي دانيم. اين آرزو يا طاعت و عبادت بت شكنانه را در ميان تيره هاي مختلف ايرانيان ميتوان ديد كه حالا دارند يك به يك عملي اش مي كنند؛ هر كس به زباني. ببينيد چه رقابت نيكي ميان نخبگان براي نوشتن نامه هاي سرگشوده و رسواساز به ساحت اين خداي تازه در گرفته است؟ از نوانديش ديني(دكتر سروش) تا شيعه سابقا" تندرو و ولايي(محمد نوري زاد)، هر كدام هوس رمي جمره داشته اند و اين عجب نيست. هوس «رمي جمره» و شكستن اين بت مجسم، در هر دلي كه يكبار به يگانگي و يكتايي خدا ايمان آورده است، جوانه مي زند و از دل بيرون نمي رود تا چاره اش كند! هوس كفر اين خداي تازه بسياري را راهي قبرستان كرده و بسياري را مقيم زندان! اما آنان مانند «ابراهيم در آتش» در جوار آرامش و لطف خداي يكتا نشسته اند و اين مائيم كه فريضه ابراهيمي خود را معطل گذاشته ايم و اگر با هم يكدل باشيم، شايد مهمان همين دنيا و زير سايه خداي يگانه زندگي كنيم و عزتمند بمانيم وگرنه ما را هم راهي مي كنند اين اشغالگران، سربازان شب. هوس انجام اين فريضه ابراهيمي، خانواده ما را نه به زندان و قبرستان، كه به آوارگي و خانه به دوشي و خطر كشاند و بسياري را به مهاجرت فرستاد، كه به رغم سختي هايش، رنجي شيرين دارند. در اين سفر دائمي كه شبيه حج در وطن است، گويا به مناسكي رفته ايم براي شكستن بت مجسم استكبار و شرك كه مسلط بر زندگي ما و شما شده است. ٩٤ روز است دستگاه امنيتي و اطلاعاتي اين خداي جبار را به سخره گرفته ايم و بت حقير «ارعاب» در اين بتكده را تحقير كرده ايم. در عجبم كه هنوز عده اي براي اداي سنت توحيد ابراهيمي، به مكه و صفا و مروه مي روند! در حالي كه "شرك زنده" اينجاست و ادعاي خدايي اش به آسمان بلند است! در عجبم كه برخي موحدان، اين بت را وا مي گذارند كه خون عزيزانمان را بريزد و براي اداي فريضه "رمي جمرات" و سنگباران شيطان، تخته سنگي در سرزمين عربستان را به نشانه شرك شيطان سنگباران مي كنند! فريضه ابراهيمي يك هوس گذرا و شخصي و انتزاعي نيست و نسيم اين خواسته الهي، روح بسياري از مردمان را هم نواخته و مصفايشان ساخته است. اينك "فصل بت شكني" فرارسيده و فرصت بي نظيري مهيا شده است. حالا در ميان "ابراهيميان" ملت بت شكن ايران آنقدر ابراهيم و هاجر و مرد و زن ميدان عمل هست،و آنقدر پتك و تيشه و تبر هست تا خداوند، آن "روزي دهنده بزرگ" به بندگان شايسته اش، به "ابراهيميان زمان"،سهمي و فرصتي براي بت شكني ببخشد. «روز ايران» يا جمعه سبز، فرصت مهياست تا ستم خداي خودخوانده را ريشه كن كنيم كه مي كنيم. شك نكنيد بارگاه پوشالي اين نظام غير الهي، چنان با دعاي سوخته دلان و نفرين بازماندگان از پاي بست سست شده، كه حتي فرياد منسجم ما آن را فرو مي ريزد. تبر ابراهيمي ما براي بت شكستن، لباس سبز ماست. پرچم ياحسين سبز ماست. اتحاد ماست. پرچمها و علم هاي سبز ايام محرم و عاشوراهاي ماست. سبزي حضور يكدل و محكم ماست.پس بت شكنان جا نمانيد، چشمان ندا هنوز به ما خيره است. و چشمان نداهاي مظلوم ديگر،...! فردا را به نام «روز ايران» ثبت كنيم! تا حق،يا حق!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر