۱۳۸۸ مهر ۷, سه‌شنبه

دانشگاه؛ جبهه جنگ یا ستاد پشتیبانی – یک استراتژی عمومی برای جنبش دانشجویی ( در انتشار و پخش این استراتژی ما را یاری نمائید

کاری از گروه تحلیلگران انقلاب سبز



لینک دانلود استراتژی عمومی برای جنبش دانشجویی


چون تک سواران اشکانی را دیدی، بدان که موسم آزادی فرا رسیده است.
ضرب المثلی عبری



توضیح ضروری: آن چه در زیر میخوانید، یک استراتژی معطوف به عمل است که توسط تحلیلگران گروه انقلاب سبز، برای پیشبرد جنبش سبز ملت ایران در دانشگاه ها، تهیه شده است. این استراتژی پیشنهادی، یک طرح عمومی است که با توجه به امکانات و محدودیت های موجود و با نگاهی واقع بینانه طراحی شده است. تلاش ما بر این بوده است که با استفاده از عقل جمعی و نظریات گوناگون و تجربیات تاریخی ، موثرترین و در عین حال کم هزینه ترین راهبرد عملی را برای فرسایش و در نهایت سقوط دولت کودتا، طراحی و عرضه کنیم. اما معترفیم که هیچ عقلی کامل نیست و این استراتژی هم مانند تمامی محصولات عقل بشری، دارای نقاط ضعف و قابل انتقاد است. لذا صمیمانه و با آغوش باز، پذیرای انتقادات صریح و نکات مثبت و سازنده شما هستیم. از تمامی همراهان و به خصوص دانشجویان تقاضا داریم، اگرکاستی یا هر نقطه ضعف یا ابهامی در این طرح ملاحظه کردند، آن را به صورت علنی یا از طریق ایمیل، برای ما ارسال کنند. بدیهی است تمام نقطه نظرات مفید، عملی و سازنده، در اسرع وقت اعمال و ابلاغ خواهد شد.

مقدمه

بسیاری از فعالان جنبش سبز، نگران بروز خشونت در دانشگاه ها یا وقوع انقلاب فرهنگی دوم هستند. در فضای کنونی، پیش بینی بسیار دشوار است، اما با توجه به تلاش دولت کودتا برای عادی جلوه دادن اوضاع، امکان تعطیلات مقطعی یا موضعی، در برخی دانشگاه های دردسر ساز وجود دارد. در این شرایط که شاهد گسترش جنبش مدنی معترض در ایران هستیم، بهترین گزینه برای سازماندهی حرکات دانشجویی چیست؟ در این تحلیل، استدلال میشود که شرایط کنونی جامعه، همان شرایط ایده آلی است که جنبش دانشجویی سالها به دنبالش بوده و اینک این بستر اجتماعی، آماده کنش اجتماعی و سیاسی است و جنبش دانشجویی، میتواند موتور محرک این کنش اجتماعی – سیاسی باشد؛ اما برای این کار باید به شرایط و ملاحظات جدید سیاسی – اجتماعی کشور توجه شود.
اگر به تجربیات تاریخی نگاه کنیم، انقلاب فرهنگی در شرایطی رخ داد که حکومت توانسته بود سایر عرصه های مدنی را تخریب کند یا به اشغال خود در آورد. این امر باعث شده بود که احزاب عمده و تمامی گروه های سیاسی و ایدئولوژیک، دفاتر یا انجمنهایی در دانشگاهها دایر کرده و به فعالیت بپردازند؛ به تعبیری همه میخواستند از دانشگاه شروع کنند. به همین خاطر، وضعیت به گونه ای رقم خورد که فعالان غیر دانشجو هم برای تبادل افکار و جذب سمپات و عضوگیری به دانشگاه رجوع میکردند. بدین ترتیب حاکمیت پس از فتح همه عرصه های اجتماعی و مدنی، به دانشگاه رسید و با تعطیل کردن آن، کار جامعه مدنی را یکسره کرد. در وقایع 18 تیر هم، تمام توان اعتراضی موجود در جامعه، در دانشگاه متمرکز شد و سرانجام پس از چند روز حاکمیت توانست اوضاع را کنترل کند، چرا که دانشگاه با وجود تلاش وصف ناپذیر بسیاری از دانشجویان و فعالان، نتوانست کل جامعه را به حرکت در آورد.

اینک اما با شکل گیری جنبش سبز، وضعیت با دهه 60 و هجده تیر به کلی متفاوت است. اکنون آحاد مردم، نه تنها خود را از فعالان سیاسی و دانشجویان جدا نمیدانند، بلکه به دنبال یک محور مستحکم برای مفصل بندی حرکت اجتماعی خود میگردند. اما از طرف دیگر، نظامیان و دولتمردان کودتاگر، در حالی که از بروز ناآرامی و حرکات اعتراضی در دانشگاه مطمئن هستند، با خط و نشان کشیدن و بیان سخنان تهدید آمیز، سعی دارند که خود دستور کار اعتراضات دانشجویی را شکل دهند؛ به این امید که اعتراضات دانشجویان فعال را به محیط دانشگاه محدود کرده و با ایجاد چرخه ای معیوب از بحث و جدل تئوریک، زد و خورد دانشجویان بسیجی با فعالان دانشجویی و تعلیق و ستاره دار کردن و در نهایت تعطیلی، انرژی جنبش دانشجویی را در درون دانشگاه، تحلیل ببرند. اکنون این نگرانی وجود دارد که با دستگیری فعالان سیاسی و دانشجویی و تحرکات و طرح های خزنده دولت کودتا، جنبش دانشجویی، گرفتار بی برنامگی و واکنش گرایی شود و به جای مشارکت موثر در جنبش سبز ملت ایران، به واکنشهای احساسی و مقطعی دچار شود و درنهایت پژمرده یا سرکوب شود. به همین منظور برنامه ای کلی و عمومی طراحی و پیشنهاد میشود که تقریبا در تمامی دانشگاه های دولتی و آزاد و در تمام شهرها قابل اجراست. پیش از شرح و تبیین این برنامه، نگاهی کوتاه به برنامه دولت کودتا برای انحراف و سرکوب جنبش دانشجویی خواهیم داشت.

* نگاهی به خطوط کلی برنامه کودتاچیان برای انحراف و سرکوب جنبش دانشجویی:

دولت کودتا از فضای دانشگاهی و جو حاکم بر آن به خوبی آگاه است، به همین دلیل در طرح کلان خود، سعی دارد با یک «استراتژی تهاجمی»، دانشگاه را در همان هفته های اول سال تحصیلی منفعل کند. بر اساس همین استراتژی بود که در بحبوحه بحران سیاسی پس از انتخابات، رهبر نظام، به انتقاد از علوم انسانی پرداخت. در واقع، با این حرکت، جبهه ای جدید علیه جنبش دانشجویی گشوده شد و دولت کودتا، بهانه هایی ظاهرا قانونی، برای مداخله و تعطیلی یا تعلیق تعدادی از دانشکده ها به دست آورد. مزیت این کار برای دولت کودتا در این است که میتواند محور و کانون اصلی اعتراضات دانشجویی را از تقلب در انتخابات، به مسائلی اداری، همچون مدرک جعلی وزیر علوم، اخراج اساتید، تغییر محتوای کتب درسی، یا تعلیق احتمالی برخی از رشته های علوم انسانی تبدیل کند و خود، دستور کار اعتراضات دانشجویی را تعیین کند، نه دانشجویان. اما تهاجم به دانشگاه فقط به انتقاد از علوم انسانی محدود نمیشود.

دولت کودتا از سال 1384، نسبت به کادر سازی و توجیه نیروهای خود در وزارت علوم اقدام کرده بود. در همین راستا شماری از دارندگان مدرک دکترا از دانشگاه هایی مانند امام صادق، و با پیش زمینه نظامی به استخدام این وزارتخانه در آمدند یا متصدی پستهای کلیدی در وزارت علوم شدند. هدف از جذب این نیروها، یکدست کردن وزارت علوم و تدوین برنامه هایی برای انحراف و مشغول کردن جنبش دانشجویی به مسائل صنفی و درونی دانشگاه بود. در همین راستا بود که در اواسط شهریورماه، معاون فرهنگی وزارت علوم، از ابلاغ طرح گسترش عفاف و حجاب، به دانشگاه ها خبر داد. بر اساس این طرح، کمیته های انضباطی و حراست ها موظف اند در نحوه پوشش دانشجویان، به ویژه دختران مداخله کنند. شاید چنین اقدامی، آن هم در شرایطی که دانشگاه ها، مستعد اعتراض و مخالفت گسترده به دولت هستند، عملی نادرست و به عنوان بحران سازی دولت کودتا تلقی شود. اما از نظر استراتژیست های نظامی دولت کودتا، این ترفندها، اقداماتی پیشگیرانه هستند که برای منحرف کردن اعتراضات دانشجویی بسیار کارآمد میباشند. هدف این طرح و طرح های مشابه (مثل به خاک سپاری اجساد شهدای گمنام در دانشگاه ها) این است که اولا پتانسیل اعتراضی جنبش دانشجویی به مسائل صنفی و اداری محدود شود تا حتی الامکان، اعتراضات از دانشگاه به جامعه سرایت نکند. ثانیا و مهمتر این که دانشجویان فعال و سازمان دهندگان حرکتهای اعتراضی، شناسایی و تعلیق یا دستگیر شوند.

باید توجه داشت که دولت کودتا مثل همه کودتاچیان و حکومتهای خودکامه، به هیچ وجه قصد ندارد عرصه های اجتماعی و مبارزات سیاسی را بدون مقاومت به رقیب واگذار کند. این طبیعی است که دولت، تمام تلاش و کوشش خود را در جهت حفظ موقعیت برتر خود به خرج دهد و بیهوده است اگر انتظار داشته باشیم، در این رقابت به اصول اخلاقی یا موازین دینی، پایبند باشند. دولت کودتا بنا به ماهیت خود، از هر نیرنگی استفاده خواهد کرد و تمام تلاش خود را برای مقابله با جنبش دانشجویی به کار خواهد برد. در این رقابت تنگاتنگ، کسی برنده میشود که اولا عرصه و میدان اصلی مبارزه را به خوبی مورد شناسایی قرار دهد، ثانیا امکانات خود و نقاط ضعف حریف را پیدا کرده و بر آنها انگشت بگذارد و ثالثا، عقلانی و زیرکانه عمل کند و به ترفندها و حملات ایذایی رقیب، واکنش احساسی و سریع نشان ندهد. وارد کردن ضربه اول، هم روحیه بخش است و هم سودمند، اما یک مبارز باهوش، هرگز با دریافت یک ضربه، خود را از پیش باخته فرض نمیکند، بلکه در حین تحمل ضربه، برای یافتن نقاط ضعف حریف نقشه میکشد.

* * اکنون در این شرایط چه باید کرد؟

متن های علمی و سیاسی حاوی نکات عملی و اجرایی فراوانی هستند. اما اغلب این متون، حالتی مفهومی و انتزاعی دارند و برنامه های اجرایی را باید از طریق عملیاتی کردن آن مفاهیم کلی، از متن ها استخراج کرد و در عرصه عمل به کار بست. همچنین، تجربیات و درسهایی هست که جز در میدان عمل فراگرفته نمیشوند و این تجربه ها در هیچ کتابی موجود نیست. به همین دلیل برای یافتن پاسخ این پرسش، هم از تجربیات گذشته و هم از بیانیه تاریخی میرحسین موسوی، استفاده کردیم. بر طبق بیانیه شماره 11، کودتاگران «همچنان به دنبال پوشاندن و پنهان کردن بحران های موجود با بحران های بزرگ تر و توسعه رفتارهای نابخردانه خود به مرزهایی خطرناکترند، تا جایی که پس از ایجاد این همه پیچیدگی در فضای کشور اینک بيتوجه به عواقب سنگين رفتارهاي خود با بهانه جویی های واهی زمزمه هایی خطرناک از جمله زمزمه تسویه های وسیع از دانشگاهیان آزاده و متعهد را سر میدهند. از این روست که اتخاذ رویکردی اجتماعی (و نه صرفاً حکومتی) برای حل مسئله به ضرورتی اجتنابناپذیر تبدیل شده است ... اساس چنین رویکرد متفاوتی، پذیرش واقعیت تعدد و تنوع باورها و نگرشهای موجود در خانواده بزرگ، باستانی و خداجوی ایران زمین است». معنای این عبارات این است که باید با منابع و زمینه های اجتماعی دولت کودتا برخورد کنیم؛ آن هم برخوردی سازنده، نه تخریبی؛ به گونه ای که جامعه، آنچنان مدنی و قدرتمند شود که نه فقط روحانیان یا نظامیان، بلکه اصولا هیچ گروه یا محفلی، دیگر قادر به ایجاد یک دولت تمامیت خواه و توتالیتر در ایران نباشد. موسوی میگوید، برای حل معضلی که گرفتارش شده ایم، بهتر است رویکردی اجتماعی (و نه صرفاً حکومتی) در پیش بگیریم. در حقیقت، اکسیر بیان و عمل هوشمندانه میرحسین موسوی، در این است که او، امروز بیش از آن که به دنبال پست ریاست جمهوری و رسیدن به حکومت باشد، در پی رویکردی است که جامعه ایرانی از طریق نیروهای مترقی و درونی خود (مثل دانشجویان)، به حدی از رشد و بلوغ اجتماعی برسد که دیگر هرگز "کودتا پذیر" نباشد و زیر یوغ هیچ دیکتاتوری نرود.

اما این «رویکرد اجتماعی» برای مقابله با کودتا، که در بیانیه تاریخی موسوی ذکر شده، چیست و در عمل، چگونه باید پیاده شود؟ آیا برگزار میتینگ سیاسی و سخنرانی آتشین و تریبون آزاد و روشنگری و افشاگری و ارائه راه حلهای نظری، به حل معضل کمک میکند؟ آیا هنوز مسئله یا خبری مانده که بخواهیم در تریبون های آزاد و میتینگهای دانشجویی مطرح کنیم؟ آیا نمیتوان از حضور بیسابقه مردم در پای صندوق های رای و تظاهرات میلیونی، نتیجه گرفت که همه آحاد جامعه پاسخ این سوالات سیاسی را یافته و انتخاب خود را کرده اند؟ آیا اکنون به جای عمل به انتخاب، هنوز باید به دنبال قانع کردن چند دانشجوی بسیجی برویم و با افشاگری و بحث اقناعی عقایدشان را تغییر دهیم؟ آیا زمان آن نرسیده که این واقعیت را بپذیریم که در بحران کنونی، اتخاذ یک رویکرد اجتماعی از برپایی اعتصاب دانشجویی، میتینگ و سخنرانی و تریبون آزاد، به مراتب ضروری تر است؟ پیش از خاتمه بحث باید به یک نکته اساسی و بسیار مهم اشاره کنیم: حرکات اعتراضی و نمادین با دو انگیزه صورت میگیرند: اول، آگاه سازی و اطلاع رسانی به سایرین. و دوم، بیان اعتراض به دولت و ارائه راه حلهای پیشنهادی. در تجربه صد روزه اخیر، مشاهده کردیم که اطلاع رسانی و آگاه سازی از طریق اینترنت و سایر رسانه های خرد (میکرومدیا) به صورت مناسبی صورت میگیرد، به طوری که هرگاه در دانشگاه حرکتی رخ میدهد، عده ای از مردم برای پیوستن به دانشجویان به سمت دانشگاه حرکت میکنند، اما در پشت درهای بسته دانشگاه، متوقف میشوند. اما آن چه اهمیت دارد انگیزه دوم است؛ اعتراض، انتقاد و ارائه راه حل، در شرایطی معنا دارد که دولتی مشروع، عملی اشتباه انجام دهد یا سیاستی نادرست در پیش گیرد. به عنوان مثال بسیج دانشجویی در مورد انتخاب معاون اول، به رئیس دولت کودتا «اعتراض» داشت و این اعتراض خود را به اطلاع دولت رساند، چون به اصل مشروعیت دولت معتقد بود و به یکی از سیاستهای رئیس دولت انتقاد داشت. اما واقعیت این است که دولت فعلی یک دولت غاصب، نامشروع و کاملا غیرقانونی است و اعتراض یا گفتگوی انتقادی به چنین دولتی معنا ندارد و نمیتوان با چنین دولتی گفتگو کرد، حتی گفتگوی انتقادی. اما در عوض انجام دادن هر عمل غیر خشونت آمیزی کاملا مجاز و مشروع است. شاید این مثال مناسبی نباشد اما همه میدانیم که زمانی که عراق به خاک ایران تجاوز کرد و خرمشهر را اشغال نمود، هیچ انسان خردمندی به فکر برگزار تجمع اعتراضی در خرمشهر نیفتاد، بلکه راهی جبهه جنگ شد.

* * * نتیجه: اکنون چگونه میتوان از نیروی عظیم دانشجویان، برای پیشبرد جنبش مدنی استفاده کرد؟

پاسخ این پرسش نیز در بیانیه شماره 11 بیان شده است: ایجاد شبکه های اجتماعی؛ یعنی این که همه دانشجویان با هر گرایش و عقیده سیاسی، همراه با سایر اقشار جامعه – نه جدا از آنان، برای سازماندهی تحرکات مدنی و اعتراضات پراکنده و نامتمرکز در سطح شهر، با همدیگر ارتباط برقرار کنند و هسته های کوچک برای عمل موثر ایجاد کنند و به جای نمایش اعتراض، ضربه ای موثر به دولت کودتا بزنند. باید به خاطر داشت که ایجاد شبکه های اجتماعی یک روش نوین و موثر برای پیگیری اهداف اجتماعی است و پذیرش یک روش، لزوما به معنی پذیرش بی چون و چرای عقاید طراح آن روش، نیست. میتوان با موسوی مرزبندی نظری داشت اما از روش پیشنهادی وی استفاده کرد. بنا براین با توجه به خشونت قضائی – امنیتی و نظامی گری دولت کودتا و مزدوران آن، برپایی تظاهرات میلیونی پشت سر هم، همان سنگ بزرگی است که علامت نزدن است. اما در این فضای اجتماعی آماده و بستر مناسب موجود، دانشگاه میتواند به عنوان ستاد پشتیبانی و سازماندهی برای اعتراضات مدنی و اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد؛ این همان نقطه ضعف حریف است که همیشه با حیله های گوناگون، سعی میکند آن را مخفی نگاه دارد. میتوان در دو جبهه با دولت غاصب جنگید: محوطه دانشگاه، یا خیابانهای شهر.

به حکم عقل باید عرصه ای را انتخاب کرد که حریف در آن آسیب پذیری بیشتری دارد، و به دلایل متعدد این عرصه، خیابان است، نه دانشگاه. بگذارید برد انجمن اسلامی و دیوارهای دانشکده، مال بسیج دانشجویی باشد تا به هر کس که دلشان خواست توهین بکنند و عکسهای ولی امر خود را در آن نصب بکنند و با دیدنش ذوق زده شوند! اکنون جنبش دانشجویی، عرصه بسیار بزرگتری برای مبارزه در پیش روی دارد، چرا که جامعه ایرانی به چنان بلوغی رسیده است که میتواند همراه با دانشجویان، و با محوریت آنان، کل جامعه را از سلطه همه نهادها و سازمانهای شبه نظامی و فاشیستی، آزاد کند. اکنون عموم مردم، برای پس گرفتن عرصه عمومی و اجتماعی از دولت متجاوز آماده اند، اما سایر بخش های جامعه توانایی کمتری برای سازماندهی و عمل مستقل دارند و منتظرند تا رهبران جنبش، خطر کرده و آنها را به تظاهرات دعوت کنند؛ در این شرایط، نباید جنبش اعتراضی را در محل دانشگاه یا خوابگاه متمرکز کرد، چرا که سرکوبگران به سرعت در محل متمرکز شده و جنبش را به راحتی سرکوب میکنند و بهانه لازم برای تعطیل کردن دانشگاه و متفرق کردن دانشجویان فراهم میشود.

بنابراین در عمل، گروه ها و سلول های دانشجویی با تعداد اعضای محدود و مورد اطمینان، میتوانند دسته هایی متشکل از چند سلول ایجاد کرده و در قالب همین دسته های 30 تا 40 نفری، به شعارنویسی، تهیه و پخش شبنامه و از همه مهمتر، «تظاهرات برق آسا» در نقاط مختلف شهر اقدام کنند: واگن مترو، اتوبوس، پارک، مسجد، سالن سینما، استادیوم، قهوه خانه ای در پایین شهر، بازاری در مرکز شهر، پاساژی در بالای شهر، بانک و هرجای دیگر. ما حرف یا انتقادی نسبت به دولت کودتا و حامیان آن نداریم، ما حرف مان را در روزهای گرم خرداد بیان کردیم، اما آیا آن زمان صدای سه میلیون نفر را شنیدند که اکنون صدای سه هزار دانشجو را بشنوند؟ اکنون ما باید با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم و حرف خود را به یکدیگر بزنیم، ما انتقادی به دولت کودتا نداریم که آن را در دانشگاه بیان کنیم. پس به جای اینکه آنها ما را در دانشگاه محدود کنند، ما آنها را در تمام شهر به دنبال خود میکشیم!

این نشانه ترس نیست، بلکه وانمود کردن به فرار و غافلگیر کردن دشمن، شیوه نیاکان اشکانی ما بود.کافیست شمار اندکی از دانشجویان که قبلا به خوبی توجیه شده اند در مکان و زمانی مناسب، به ناگهان و با برنامه قبلی شروع به شعار دادن بکنند. جمعیت ناراضی فورا به آنها میپیوندند و میتوان به مدت پنج تا ده دقیقه هر شعاری داد و فیلم گرفت و سپس به سرعت و قبل از شروع درگیری، متفرق شد. (برای بهبود کار باید نکات امنیتی توجه کرد، به عنوان مثال، باید از همراه داشتن کارت دانشجویی پرهیز کرد و بعد از پایان تظاهرات فورا متفرق شد و از ملاقات مجدد خودداری کرد. این نکات به تدریج و در عرصه عمل و تجربه فراگرفته خواهد شد). در مجموع باید بدانیم که به جای خلق حماسه و نوشتن تاریخ، هر کدام از ما میتوانیم به سهم خود یک گام کوچک، اما موثر برداریم و با پرداخت کمترین هزینه، ضرباتی کاری به دولت کودتا وارد آوریم. شکی نیست که تظاهرات بزرگ و اقدامات تاریخی و سرنوشت ساز، به تدریج و از همین گام های کوچک شکل خواهد گرفت. محل دانشگاه که تعداد زیادی از دانشجویان فعال و معترض میتوانند در آن با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، باید به مثابه ستاد پشتیبانی مورد استفاده قرار گیرد؛ یعنی جایی برای برقرار کردن ارتباط و طرح و نقشه و سازماندهی، نه مکانی برای کنش اعتراضی. باید بدانیم که مکان جغرافیایی دانشگاه – آن قطعه زمین دانشگاه – قلمروی ما نیست که بخواهیم مثل یک شیر نر، محیط آن را علامت گذاری کنیم و از ورود غریبه یا دشمن به آن جلوگیری کنیم. واقعیت تلخی است، اما به هر حال، باید پذیرفت که دانشگاه، قبلا با سوء استفاده از اموال عمومی، اشغال شده و عوامل کودتا با بهترین وسایل سرکوب و شناسایی، در آن سنگر بندی کرده اند و منتظرند که ما در درون دانشگاه، یک اقدام اعتراضی مسالمت آمیز به عمل آوریم، تا ما را شناسایی کنند و تک تک دستگیرمان کنند. در این شرایط، انتخاب رویکرد اجتماعی به جای رویکرد صنفی و سیاسی، نه یک انتخاب، بلکه یک «ضرورت» است.

این یک تاکتیک مبارزاتی است که به شیوه ای عمل کنیم که نیروهای بسیجی، تجهیزات شنود و جاسوسی و تسلیحاتی که در دانشگاه انبار کرده اند، بدون استفاده بماند و پوسیده شود. بنا براین وقتی خیابان در انتظار دانشجویان است، الله اکبر گفتن شبانه در خوابگاه، جز زد و خورد و هزینه دادن نتیجه دیگری برای دانشجویان ندارد. آنها در دانشگاه، بسیج دانشجویی ایجاد کرده اند که پس از سرکوب، ادعا کنند دانشجویان غیور، با تعدادی دانشجو نما، برخورد کرده اند. اما همین سرکوبگران بسیج، در خیابان چیزی جز اراذل لباس شخصی نیستند و همین امر محدودشان میکند. اعتراض و عدم تمایل به پذیرش وضع موجود در تمام آحاد جامعه وجود دارد، اما به خاطر فقدان سازماندهی و محدودیت اطلاع رسانی، به خوبی بیان نمیشود، جنبش دانشجویی میتواند با جسارت و توانایی خود، زبان بسته جامعه را باز کند و همصدا با آن سرود رهایی سر دهد. بشکه باروت منتظر جرقه ای است تا ضیافت نور و آتش برپا کند؛ پس دیگر لازم نیست دانشجو، برای روشنی بخشیدن به جامعه، گرفتار کمیته انضباطی کودتا شود یا در پشت دیوارهای بلند دانشگاه بسوزد، یا در خوابگاه توسط دانشجویان بسیجی کتک بخورد ... رای گمشده ما در همان جایی پنهان شده است که در آن به سرقت رفته بود، همین جا، در همین کوچه ها و خیابانهای همین شهر، که اکنون منتظر ما هستند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر