۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه

نامه مجمع زنان اصلاح طلب به مراجع تقلید

بسمالله الرحمن الرحيم


محضر مبارك حضرت مراجع عظام و علمای اعلام ایدهم الله تعالی

با سلام و احترام؛
از آنجا كه سهم علماي دين در مبارزات مردم ايران بر ضد حكومت ستمشاهي و شكلگيري انقلاب اسلامي بر كسي پوشيده نيست؛
نظر به اينكه ايران، تنها كشور شيعي است كه به اقتداي مولاي متقيان، علي (ع) در جهان حكومت ميكند و نام علي (ع) از مأذنههاي آن بلند است و همين امر ايران را پناهگاه شيعيان جهان قرار داده است؛
با توجه به اينكه امام خميني (ره) با اين انديشه انقلاب اسلامي ايران را پايهگذاري كردند كه در سايه حكومت ديني و بهويژه حكومت شيعي، انسانهايي كه در اين جامعه زندگي ميكنند بتوانند از آرامش و رفاه برخوردار باشند و به تعالي انديشه و تكامل معنوي خويش بپردازند؛
از آنجا كه مراجع ديني ما در طول تاريخ به عنوان مرجع، ملجأ و پناه جامعه محسوب شدهاند و به پيروي از ائمه معصومين عليهم السلام هرگز حاضر به مداهنه، وعاظ سلاطين شدن، ترس و جبن و حمايت از ظلم و ظالم تن ندادهاند چون خداوند از آنان پيمان گرفته كه در مقابل سيري ظالمان و گرسنگي مظلومان آرام ننشينند «و لو لا أخذ الله من العلماء ان لايقاروا علي كظه ظالم و لاسخب مظلوم ...»؛
نظر به اينكه پس از گذشت سي سال از انقلاب اسلامي و زحمات و لطمات زيادي كه بر مردم وارد شد و اين مردم براي و به اميد آنكه شاهد جامعهاي توحيدي و عدالتگستر باشند، مصائب را تحمل كردند اما امروز شاهد شرايطي هستند كه نه تنها عدالتي در ميان نيست بلكه حرمت و كرامت انساني مورد هجمه قرار گرفته و جان و آبروي انسانها بيمقدار شده، تا جايي كه هر كس به خود اجازه ميدهد كه حريم و حرمت و آبروي اشخاص را با ادعاهاي واهي مخدوش سازد و به بازي گيرد و جان انسانها بدون دليل از آنها ستانده ميشود؛
از آنجا كه برخي مقدسات ديني به نام دين مورد هجمه قرار گرفته و بسياري از منهيات مانند دروغ، تهمت، افترا و غلو در دين به راحتي اشاعه داده ميشود آن هم توسط ادارهكنندگان جامعه و رسانه ملي كه نقش نخست در تربيت جامعه را دارد و به تعبير امام خميني (ره) يك دانشگاه است، و با در نظر داشتن اين نكته كه «الناس علي دين ملوكهم» دير نيست اگر فرهنگ خدعه و نيرنگ و دروغ به رويهاي معمول در جامعه بدل شود و زحمات دينداران براي اصلاح جامعه عملا بياثر بماند؛
ما، جمعي از زنان مسلمان كه كوشيدهايم دين و آموزههاي آن را در جان خود نهادينه كنيم و مادران ما با شيره جانشان اين آموزهها را به ما منتقل كردهاند، به عنوان وظيفه بر خود فرض دانستيم تا آنچه را كه براي حفظ قدرت و حكومت و براساس توهمات و ادعاهاي واهي بر جامعه ميگذرد و زنان مسلمان و فرزندان و همسرانشان را مورد بدترين و سختترين تهمتها و افتراها و بيحرمتيها قرار ميدهد، بازگو كنيم و حجت را بر همه كساني كه فرياد مسلماني را ميشنوند، تمام كنيم تا مبادا در مقابل اين تعرضات و تضييقات ساكت باشند، بهويژه آن كسان كه علماي دين ما باشند.
اول آنكه؛ ظاهرا در اين زمانه بايد مرتب اقرار كرد كه ما مسلمانيم، ايراني هستيم، دين و كشور و ملت خود را دوست داريم و براي پيروزي انقلاب اسلامي از سالها قبل از انقلاب زحمات زيادي متحمل شدهايم، عزيزترين كسان خود را تقديم اين انقلاب كردهايم و همچنان براي حفظ و بقاي آن از هيچ فداكاري فروگذار نميكنيم و به تعبير امام خميني (ره) نخواهيم گذاشت اين انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد، آناني كه خود را وارث دروغين انقلاب ميدانند و بر شاخه نشسته و بُن ميبُرند و اين امري است كه ديگر بر كسي پوشيده نيست.
دوم آنكه؛ براي جلوگيري از انحرافاتي كه به نام دين و گفتمان امام و انقلاب صورت ميگيرد اما نه ربطي به دين دارد و نه به انقلاب، به بازگو كردن انحرافات پيش آمده خواهيم پرداخت تا به اين وسيله سهم خود را در حفظ دين و انقلاب و اجراي فريضه امر به معروف و نهي از منكر انجام داده باشيم.
سوم آنكه؛ از شش ماه مانده به انتخابات رياست جمهوري دهم با تلاش فراوان و بيوقفه كوشيديم با گفتگو و اعتمادسازي در جامعه، بسياري از كساني را كه حاضر نبودند پاي صندوقهاي راي بيايند، تشويق و ترغيب به شركت در انتخابات كنيم اما امروز، ما و نزديكان ما مورد اتهام كساني شدهايم كه حضور ميليوني مردم را به نفع خود مصادره به مطلوب كردهاند و مدام تهديد ميشويم كه اگر اعتراض كنيد هر چه ديديد از چشم خودتان ديديد. آيا اين همان حقيقت جمهوري اسلامي است كه ما ميشناختيم و امام به ما آموخته بود كه راي و انتخاب مردم حرف اول را در تعيين نتيجه دارد؟
چهارم؛ دردآورتر اينكه امروز حيثيت و حرمت زنان مسلمان ما مورد هتك قرار گرفته است، براي دستگيري زنان مسلمان از مردان مامور استفاده ميشود، ساعت سه نيمه شبي هشت مرد براي دستگيري زني جوان در مقابل چشمان همسرش به منزل آنان هجوم آوردهاند و شوهر را كه در مقابل ورود ناگهاني آنان مقاومت كرده با گاز فلفل مسلوب الاختيار كردهاند و زن جوان را با خود بردهاند؛ زماني ديگر خانواده هاي زندانيان سياسي براي گرفتن اعتراف از عزيزانشان به شكل غيرشرعي و غيرقانوني به انحاء مختلف تحت فشار قرار مي گيرند؛ در درون زندانها نيز يكي از اولين تهديدهاي متوجه بازداشتشدگان زن، تهديد به داشتن روابط جنسي نامشروع با ديگران به قصد ارعاب و اعترافگيري است آن هم با چنين تعابيري كه اگر اقرار نكني آبرويت را در صدا و سيما ميبريم و ميگوئيم كه با برخي مردان روابط نامشروع داشتهاي و سئوالات مستهجني مثل اينكه چگونه در حمام غسل ميكني؟ و از اين دست از آنان داشته اند. آيا اين همان حكومتي است كه قرار بود حاكمان آن به پيروي از علي (ع) در مقابل درآوردن خلخالي از پاي زني يهودي جان به جانآفرين تسليم دارند؟
ما زنان مسلمان هيچ تضميني براي تامين امنيت خود نداريم و نميدانيم كه اگر به دست اين نامحرمان و نااهلان بيفتيم چه به روزگارمان خواهد آمد؟ مگر ما حق نداريم از علماي دين خود تظلمخواهي كنيم و يادآور شويم كه نبايد نسبت به آنچه بر مسلمين ميرود، بيتفاوت بود؟ شما از زبان پيامبر اسلام (ص) بارها برايمان نقل كردهايد كه «مَن اَصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم» و به ما آموختهايد كه «مَن سمع ينادي ياللمسلمين و لم يجبه فليس بمسلم» آيا جوابي براي فريادهاي ما هست؟
آنچه امروز بر زنان ميگذرد، بسيار فراتر از مباحث برخي مراجع ديني است كه نسبت به وزارت زنان يا ورود زنان به ورزشگاهها اعتراض دارند. امروز امنيت ديني و اخلاقي زنان مورد تهديد است. زنان مسلماني كه ميخواهند به جهان نشان دهند كه دين اسلام توان پاسخگويي به همه نيازهاي بشري را دارد. اتهامهاي غيراخلاقي، پروندهسازي، زندان، توهين، افترا و هتك حرمت زنان آن هم در جمهوري اسلامي و به نام دين ما را نگران كرده و احساس امنيت را از ما سلب كرده است.
نكته مهم ديگر آنكه؛ ما نگران آينده فرزندان خود هستيم. دختران و پسران جوان ما از اقداماتي كه حقانيت جمهوري اسلامي را زير سئوال ميبرند، حيرتزدهاند و ما پاسخي براي آنان نداريم. كمترين نتيجة سوء چنين وضعيتي افزايش ميل به مهاجرت و ترك اين ديار است و در مقابل اين استدلال كه اين سرزمين متعلق به ماست و بايد حكمرانان غاصب را از اين سرزمين بيرون راند، پاسخ ميشنويم كه اينجا آيندهاي نامعلوم پيش روي ماست، ما ميخواهيم آسوده و ايمن زندگي كنيم. طبعا جوانان ما كه سرشار از استعداد و خلاقيت و توانايياند در كشورهاي ديگر جاي خود را خواهند يافت ولي صد افسوس و هزاران دريغ از محروميت اين مملكت از وجود ذيقيمت آنان. اين جوانان تبعات مهاجرت و فرهنگ بيگانه را در سرزميني ديگر تحمل ميكنند اما اهانت و بيحرمتي و ظلم را نميپذيرند. ما هم ميپذيريم كه پذيرش ظلم، كمك به ظالم است و خدا نيز اين را نخواهد پسنديد اما اگر يكي از اين جوانان را بلا و انحرافي رسد، كسي هست كه مسئوليت پذيرد و پاسخي نزد خداوند داشته باشد؟
آخر آنكه؛ يكي از آثار اعمال اين روشها گسترش و توسعه اديان ديگر و فرقههاي مجعول با گرايشهاي متحجرانه و گاه غيرديني بهويژه در ميان جوانان است، جواناني كه هنوز پايههاي اعتقادي آنان كاملا نضج نگرفته است. آيا علماي عالي مقام دين خود را در به وجود آمدن زمينههاي چنين شرايطي مسئول نميدانند؟ حتما چنين است. پس به داد ما برسيد و تا دير نشده چارهاي بينديشيد. والامر اليكم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
مجمع زنان اصلاحطلب
شهريور 1388

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر